چگونه مدیر موفقی باشیم؟ 13 ویژگی و مهارت که هر مدیر موفقی باید داشته باشد
زمان تقریبی مطالعه: 10 دقیقه
تبدیل شدن به یک مدیر موفق، نیازمند تلاش و مهارت زیادی است. بخش مهمی از این مهارتها، “مهارتهای نرم” یا “مهارتهای بین فردی” هستند. برای آشنایی با این مهارتها، با وبلاگ فراگستر و معرفی 13 ویژگی مدیران موفق همراه باشید.
بسیاری از مدیران میپرسند که چگونه یک مدیر موفق شویم. داشتن عنوان مدیریت، لزوما به این معنی نیست که یک مدیر موفق هستید. یک مدیر موفق علاوه بر مدیریت تیم خود، مسئول الهام بخشیدن، ایجاد انگیزه و تشویق اعضای آن نیز هست. به عبارت دیگر فقط عملکرد خوب شما کافی نیست، بلکه باید دیگران را نیز قانع کنید که بهترین عملکرد خود را ارائه دهند. به همین دلیل ویژگی مدیران موفق، علاوه بر مهارتهای سخت شامل مهارتهای نرم یا «مهارتهای ارتباطی» نیز میشود.
مشاهده فهرست مطالب
- 1 ویژگی مدیران موفق چیست؟
- 2 مهمترین مهارتهای بینفردی مدیران موفق کدام است؟
- 2.1 شفافیت
- 2.2 توانایی عالی در برقراری ارتباط
- 2.3 مهارت گوش دادن
- 2.4 تشویق کار گروهی
- 2.5 ثبات و قابلیت اطمینان
- 2.6 قابل اعتماد بودن
- 2.7 مشارکت دادن کارکنان در تعیین اهداف
- 2.8 تصمیمگیری و مسئولیتپذیری
- 2.9 هوش هیجانی
- 2.10 پاداشدهی به تلاشهای کارکنان
- 2.11 آمادگی برای تغییر
- 2.12 مهارت حل تعارض (به جای اجتناب از تعارض)
- 2.13 توانمندسازی و ایجاد انگیزه در تیم خود
- 3 ویژگی های یک مدیر موفق از دیدگاه مک موری چیست؟
- 4 کلام آخر
ویژگی مدیران موفق چیست؟
شما برای تبدیل شدن به یک مدیر موفق، به چیزی بیش از مهارتهای سخت نیاز خواهید داشت. وقتی خصوصیات مدیر موفق را مطالعه کنید، متوجه میشوید که نمیتوان تمامی آنها را اندازهگیری کرد. اینها ویژگیهایی هستند که به عنوان “مهارتهای نرم” یا “مهارتهای بینفردی” شناخته میشوند و شما را از یک مدیر معمولی به یک رهبر عالی تبدیل میکنند.
مهارتهای بینفردی بخشی از خصوصیات مدیر موفق محسوب میشوند و یادگیری آنها سخت است. به همین علت بسیار ارزشمند هستند. اما شما میتوانید در طول زمان با مشاهده، تعامل و کار با هم تیمیهای خود و تلاش برای کمک به افزایش بهرهوری آنها، این مهارتهای نرم را در خود توسعه دهید. مهارتهای نرم برای رهبری موثر و مدیریت عملکرد حیاتی هستند.
تحقیقات نشان دادهاند که در میان تمام ویژگی های یک مدیر موفق، مهارتهای نرم بیشترین اهمیت را دارند. شرکتها نیز هنگام استخدام، بیش از اینکه به تواناییهای فنی اهمیت دهند، به مهارتهای نرم مانند توانایی گوش دادن فعال، توانایی برقراری ارتباط موثر و انعطافپذیری توجه میکنند.
برخی حتی بر این باورند که مهارتهای سخت بدون مهارتهای نرم بیفایده هستند. مهارتهای نرم ما را قادر میسازند تا روابطی موثر برقرار کنیم، دیگران را درک کنیم و آنها را به موفقیت تشویق کنیم. با توجه به رواج مفاهیمی مانند مدیریت مستمر عملکرد و آموزش کارکنان، مهارتهای نرم در حال تبدیلشدن به بخشی ضروری از ابزارهای یک مدیر موفق هستند. مهمتر اینکه این مهارتهای بینفردی در اجرای موفق روشهایی که باعث افزایش بهره وری کارکنان میشود به مدیران کمک میکنند.
بیشتر بخوانید: ۱۰ اشتباه بزرگی که مدیران موفق هرگز دوبار مرتکب نمیشوند!
در پاسخ به این پرسش که چگونه مدیر موفقی باشیم، ویژگیهای متعددی مطرح میشود. در ادامه 13 مورد از آنها را بررسی میکنیم.
مهمترین مهارتهای بینفردی مدیران موفق کدام است؟
در این قسمت از مقاله، 13 مهارت بین فردی مدیران موفق را باهم بررسی خواهیم کرد. مهارت های مدیران موفق عبارتاند از:
- شفافیت
- توانایی عالی در برقراری ارتباط
- مهارت گوش دادن
- تشویق کار گروهی
- ثبات و قابلیت اطمینان
- قابل اعتماد بودن
- مشارکت دادن کارکنان در تعیین اهداف
- تصمیمگیری و مسئولیتپذیری
- هوش هیجانی
- پاداشدهی به تلاشهای کارکنان
- آمادگی برای تغییر
- مهارت حل تعارض (به جای اجتناب از تعارض)
- توانمندسازی و ایجاد انگیزه در تیم خود
حل بیایید هر کدام از مهارت های مدیران موفق را باهم بررسی کنیم.
شفافیت
در گذشته این ضرورت احساس نمیشد که کارکنان باید از شرایط سازمان آگاه باشند و مدیران صرفا موضوعاتی را که دانستن آنها لازم بود با کارکنان خود به اشتراک میگذاشتند. اما اکنون دوره و زمانه عوض شده است.
امروزه کارکنان از مدیران خود انتظار دارند که با آنها شفاف باشند. آنها میخواهند بدانند که در شرکتشان چه میگذرد و وضعیت عملکرد سازمان چگونه است. به عبارتی آنها بازخورد مستقیم و صادقانه میخواهند و انتظار دارند مدیران واقعیتهای دشوار را از آنها پنهان نکنند.
مدیران نیز باید بدانند که کارکنان افرادی بالغ هستند و نیازی به پنهانکاری از آنها نیست. کارکنان حقیقت را میخواهند و مدیران باید شفاف، قابل اعتماد و بیپرده صحبت کنند. شفافیت و صداقت، مهارتهایی است که مدیران و مسئولان منابع انسانی برای بهبود مشارکت کارکنان به آن نیاز دارند.
توانایی عالی در برقراری ارتباط
دیگر ویژگی مدیران موفق، توانایی عالی برای برقراری ارتباط است. به این معنی که مدیران باید ارتباط منظمی با همه اعضای تیم خود داشته باشند، بازخورد مکرر ارائه دهند و از کارکنانی که عملکرد عالی دارند، قدردانی کنند.
ارتباط موفق صرفا ارتباط رو در رو نیست، بلکه از طریق ایمیل، برنامههای پیامرسان، زبان بدن و اشکال دیگر نیز اتفاق میافتد. مدیران باید با کارکنان خود به گونهای ارتباط برقرار کنند که باعث ایجاد احساس راحتی در آنها شود. بنابراین ارتباط موثر ارتباطی است که به شما در شناخت کارکنان خود و درک آنچه برای تشویق آنها به بهبود عملکردشان نیاز است، کمک میکند و لزوما شیوهای نیست که با سلیقه و یا برنامه زمانبندی شما مطابقت دارد.
شما به عنوان یک مدیر خوب باید به کارکنان خود بفهمانید که آنها میتوانند در مورد هر مسالهای که به کار مربوط میشود با شما صحبت کنند. همچنین میتوانید از سیاست “درهای باز” و ابزارها و فناوریهایی مانند اتوماسیون اداری که به دریافت بارخورد فوری از کارکنان کمک میکنند، استفاده کنید. مدیران همچنین باید این موضوع را برای کارکنان خود روشن کنند که آنها آزادند به راحتی و صادقانه با مدیران ارتباط برقرار کنند و اگر میخواهند شکایتی را مطرح کنند یا درخواست کمک کنند، نباید احساس کنند شغلشان در خطر است.
مهارت گوش دادن
وقتی عبارت “توانایی برقراری ارتباط موثر” را میشنویم، معمولا به توانایی صحبت کردن یا نوشتن فکر میکنیم. اما در میان ویژگی های مدیران موفق، توانایی گوش دادن نیز به همان اندازه مهم است، زیرا کارکنان مایل هستند که نظرات و دیدگاههای آنها نیز شنیده شود.
مدیر موفق کسی است که زمانی را برای گوش دادن به نظرات کارکنان و خواستههای آنها اختصاص میدهد. حتی اگر کارکنان داوطلبانه بازخورد بدهند، از آنها میخواهد که نظرات خود را بیان کنند. دریافت نظرات ارزشمند کارکنان به شما کمک میکند تا بر اساس آن برای بهبود کسب و کار خود تلاش کنید. این مساله به کارکنان شما نیز نشان میدهد که با بیان نظرات خود میتوانند در محیط کار خود اثرگذار باشند.
تشویق کار گروهی
شرکتهایی که کار تیمی را تشویق میکنند، شاهد افزایش کارایی کارکنان، بهبود توسعه فردی آنها و عملکرد بهتر شرکت خواهند بود. مدیران باید در هر فرصتی مشارکت میان کارکنان را تشویق کرده و رفتارهای غیرسازنده و رقابت ناسالم را کاهش دهند.
رویههای کاری نیز را میتوان برای تطابق با این رویکرد اطلاح کرد. به عنوان مثال، برخی از شرکتها هنوز بر اساس یک سیستم «رتبهبندی کارکنان» عمل میکنند. این سیستمها کارکنان را رتبهبندی میکنند و کارکنانی که کمترین عملکرد را دارند، اخراج میشوند. رتبهبندی کارکنان، اصولا باعث بیانگیزگی کارکنان میشود. علاوه بر این، رتبهبندی کارکنان در برابر یکدیگر باعث تلخ شدن روابط آنها میشود و احتمال اینکه به یکدیگر کمک کنند را کاهش میدهد. بنابراین شرکتهایی که این سیستم را اجرا میکنند بهتر است آن را کنار بگذارند.
برای تشویق به کار گروهی و همچنین مدیریت اعضای گروه، مدیران موفق از ابزارها و استراتژیهای مختلفی استفاده میکنند؛ یکی از بهترین ابزارها برای مدیریت اعضای گروه و کارهای تیمی، استفاده از نرم افزار مدیریت کارها و وظایف تیمی میباشد. به کمک این دسته از نرم افزارها، مدیران میتوانند علاوه بر مدیریت بر کارها و نظارت بر عملکرد اعضای تیم، ارتباط بهترین بین اعضای تیم ایجاد کنند و روحیه کار تیمی را در آنها تقویت نمایند.
ثبات و قابلیت اطمینان
کارکنان باید بدانند که رهبرشان فردی با ثبات و قابل اعتماد است. زیرا آنها برای درک بهتر اهداف سازمانی، بیان دیدگاههای خود در مورد شرایط کاری و مشاوره به شما مراجعه خواهند کرد. مهمتر از آن، در مواقعی که کارکنان مشکل داشته و به کمک شما نیاز دارند، باید برای مراجعه به شما احساس راحتی کنند. کارکنان باید بدانند که مدیر آنها فردی آرام است که توانایی کنترل خشم خود را دارد. در غیر این صورت، آنها احساس خواهند کرد که توانایی ارتباط با شما را ندارند و اعتماد آنها به شما تضعیف خواهد شد.
قابل اعتماد بودن
قابل اعتماد بودن یکی از اصلیترین خصوصیات مدیران موفق است. مدیران خوب باید قابل اعتماد و رازدار باشند تا کارکنان بتوانند به آنها ایمان داشته باشند و بدانند که مدیران بهترین منافع کارکنان را مدنظر دارند. اگر کارکنان شما احساس کنند که شما از آنها حمایت نمیکنید، منجر به ایجاد یک محیط کاری ناسالم، کاهش مشارکت آنها و ایجاد رقابتهای ناسالم در محیط کار میشود. کارکنان همچنین باید بتوانند این اطمینان را داشته باشند که مدیران حقیقت را به آنها میگویند. قابل اعتماد بودن با احترام به حریم خصوصی کارکنان و ارائه توصیههای صادقانه و همسو با اهداف شرکت، ایجاد میشود.
آیا میدانید ظاهر یک مدیر موفق چگونه باید باشد؟
چه مدیران و چه کارمندان، هر دو باید ظاهری آراسته و مناسب محیط سازمانی داشته باشند؛ اما مدیران به دلیل جایگاه سازمانی که دارند، توجه بیشتری بر روی آنها معطوف است و در همین راستا، باید ظاهری آراسته و مویی مرتب و همچنین لباسهای تمیز و اتو شده بر تن داشته باشد.
مشارکت دادن کارکنان در تعیین اهداف
رویه جدید در تعیین اهداف سازمانی، توانمندسازی کارکنان در تعیین اهداف خودشان است. این سیاست، به کارکنان مالکیت بیشتری بر اهدافشان میدهد و منجر به انجام کار بیشتر (و با استاندارد بهتر) میشود.
با وجود اینکه کارکنان باید در نقش مجری، کنترل بیشتری بر کارها داشته باشند، اما هنوز هم مدیران نقش مهمی در تعیین اهداف دارند. مدیران خوب باید بدانند که چگونه به کارکنان برای تعیین اهداف انگیزشی و واقع بینانه کمک کنند و روند تعیین اهداف آنها را با اهداف سازمانی همسو کنند. اهدافی که تعیین میشوند باید چالش برانگیز نیز باشند. بنابراین استفاده از این مهارت نرم تعادل ظریفی است که مدیران باید آن را حفظ کنند تا بتوانند مشارکت و انگیزه کارکنان را افزایش دهند.
تصمیمگیری و مسئولیتپذیری
گاهی اوقات مدیران تازهکار برای تصمیمگیری، به ویژه برای تصمیمات مهم، دچار مشکل میشوند. برخی از این مدیران از وضعیتی به نام «فلج تحلیلی» (تفکر بیش از حد در مورد یک تصمیم) یا تمرکز بر جزئیات بیاهمیت رنج میبرند. برخی از مدیران نیز نسبت به نتایج منفی احتمالی و بعید وسواس به خرج میدهند. برخی دیگر نیز ممکن است علیرغم نداشتن اطلاعات صحیح، در تصمیمگیری عجله کنند. مدیران باید در عین حفظ خونسردی، با رویکردی ساختاریافته و منطقی، تصمیماتی را اتخاذ کنند که به نفع تیم و شرکت است.
مدیران همچنین باید بتوانند تصمیمات دشوار مربوط به عملکرد کارکنان را اتخاذ کنند. کارکنان باید باور داشته باشند که شما از آنها حمایت خواهید کرد، اما به عنوان یک مدیر، شما نیز باید ثابت قدم باشید. اگر یکی از کارکنان مشکلاتی در رفتار یا عملکرد دارد، مدیران باید اعتماد به نفس لازم را داشته باشند تا وارد عمل شده و با مسئول شناختن کارکنان، بهعنوان «آدم بد» دیده شوند.
بیشتر بخوانید: نقش اتوماسیون اداری در تصمیم گیری مدیران چیست؟
هوش هیجانی
بسیاری از افراد، هوش هیجانی را که مربوط به حساسیت و همدلی است، مهمترین ویژگی مدیران موفق میدانند. داشتن یا نداشتن هوش هیجانی در مدیران میتواند تفاوت میان کارکنان متعهد و کسی باشد که فرسوده، ناامید و بیانگیزه است. مدیر موفق باید علایمی را که نشان میدهد کارکنان بیش از حد خود را تحت فشار قرار میدهند، تشخیص دهند. زیرا چنین شرایطی میتواند باعث فرسودگی شغلی، اضطراب، افسردگی و ترک کار شود. مدیران موفق، اغلب اوقات، علایم این شرایط قبل از اینکه برای کارکنان مشکلی به وجود بیاید، تشخیص میدهند.
در مورد مسائلی مانند اضطراب مطمئنا به همدلی نیاز است. مدیران باید بتوانند تمهیدات درست را درنظر بگیرند. این تمهیدات میتواند شامل برقراری ساعات کاری انعطافپذیر، درک شرایط روحی کارکنان و توجه به اضطراب آنها هنگام تعیین اهداف فردی باشد. انجام اقدامات این چنینی به کارکنان نشان میدهد که آنها تنها نیستند و سازمان قادر و مایل است به آنها کمک کند.
پاداشدهی به تلاشهای کارکنان
پاداشدهی به کارکنان فقط برای حفظ روحیه آنها نیست، بلکه همچنین یک محرک مهم برای مشارکت کارکنان است. یک مدیر خوب ارزش پاداش دادن و به رسمیت شناختن زحمات کارکنان را درک میکند.
کارکنان فقط برای دریافت حقوق کار نمیکنند. همسو نگه داشتن آنها با اهداف شرکت، نیاز به چیزی بیشتر از حقوق ماهیانه دارد. کارکنان باید بدانند که کارشان و مهمتر از آن، تلاشهایشان مورد تایید و قدردانی قرار میگیرد. مدیران شرکت نیز باید در این زمینه آگاهی داشته باشند و در صورت لزوم زمانی را به پاداشدهی و تشویق زحمات کارکنان اختصاص دهند.
آمادگی برای تغییر
مفهوم کار، مدام در حال تغییر است. روشهای کاری از منظر فناوری، ایجاد انگیزه در کارکنان و بررسی عملکرد آنها، دائما در معرض تغییر هستند. به عبارتی کسب و کار شما هر سال متفاوت از سال قبل میشود. آمادگی برای تغییر به این معنی است که تواناییهای رقابتی شما به روز باقی خواهد ماند و خواهید توانست تا سالهای زیادی در صحنه رقابت باقی بمانید.
مدیرانی که برای تغییر آمادگی ندارند، عملکرد ضعیفی خواهند داشت، در حالی که مدیران موفق، سازگار و انعطافپذیر هستند. مدیران موفق آماده تغییر هستند و برای آن برنامه ریزی میکنند. به علاوه آنها تحولآفرینی را به عنوان یک چالش هیجانانگیز میبینند نه باری روی دوش خود.
مهارت حل تعارض (به جای اجتناب از تعارض)
اختلاف و تعارض در محیط کار موضوعی است که در بیشتر سازمانها وجود دارد. این اتفاق میتواند به دلایل مختلفی رخ دهد که تضادهای شخصیتی از دلایل اصلی آن است. مدیران خوب نه تنها باید از تعارض آگاه باشند و بتوانند نشانههای خشونت و قلدری را تشخیص دهند، بلکه باید جلوی آن را بگیرند. رها کردن چنین مسائلی تبعات بسیار بدی برای روحیه و عملکرد کارکنان دارد. مواجهه رودررو با این موقعیتها به مدیران این امکان را میدهد که قبل از تشدید و غیرقابل تحمل شدن آنها، یک راه حل برایشان پیدا کنند.
توانمندسازی و ایجاد انگیزه در تیم خود
هر نسل و هر فردی انگیزههای متفاوتی دارد. مدیران خوب میتوانند با هر یک از اعضای تیم خود ارتباط برقرار کنند تا بفهمند چگونه میتوانند به توانمندسازی آنها کمک کرده و به آنها انگیزه دهند تا بهترین عملکرد خود را داشته باشند. این انگیزهها میتواند به شکل پورسانت فروش، مسابقات، یا صرفا به رسمیت شناختن تلاشهای آنها باشد. صرفنظر از اینکه از چه تکنیک انگیزشی استفاده میکنید، باید اطمینان حاصل کنید که انگیزه تیم خود را درک میکنید و آنها را تشویق کنید تا به سمت آن حرکت کنند.
سازمانهای موفق یک ابزار مدیریتی کارآمد اتوماسیون کسب و کار دارند.
اگر مدیر، تصمیم گیرنده یا صاحب کسب و کار هستید، همین حالا وقتشه از مشاوره رایگان ما استفاده کنید تا با ابزارهای مدیریت آسانتر، سریعتر و به صرفهتر آشنا شوید.
ویژگی های یک مدیر موفق از دیدگاه مک موری چیست؟
از دیدگاه مک موری، یک مدیر موفق و خوب، باید دارای این 10 ویژگی زیر باشد:
- اتکای به نفس
- قضاوت درست و عادلانه
- استقلال فکری
- جامعیت فکر
- ابتکار و خلاقیت
- پیشبینی احتمالات
- منظم بودن
- منصف بودن
- احترام و رعایت به اصول اخلاقی
- قاطعیت بهجا
کلام آخر
اکنون که این مقاله را خواندید درک بهتری از ویژگی مدیران موفق و مهارتهای بینفردی آنها خواهید داشت. اینها مهارتهایی هستند که برای موفقیت در نقش مدیریتی خود باید بر آنها تسلط داشته باشید. برای شروع میتوانید 13 ویژگی مدیران موفق را که در این مقاله خواندید در محیط کاری خود اجرا کنید. سپس میتوانید تاثیرگذاری اجرای این مهارتها را ارزیابی کرده و آنها را یادداشتبرداری کنید. در نهایت، در صورت ضرورت تغییرات لازم را بر آنها اعمال کرده و در مورد آنها با اعضای تیم خود هماهنگی کنید. این مهارتها به سرعت باعث بهبود عملکرد تیم شما خواهند شد.
بسیار مفید بود
ممنون